بازی
یه بچه خنگ نشسته بود پشت دستگاه بازی و داشت بازی میکرد و آدمکی که توی مانیتور دیده میشد را به سمتی که میخواست میبرد. جون آدمک بارها و بارها تمام میشد و بارها تو دره میافتاد یا توسط اژدها خورده میشد٬ بچه درد را نمیفهمید اما هر بار که آدمک تصادف میکرد و پدرش در میومد کلی عصبانی میشد و بچه به کارش ادامه میداد.
تصور میکنید این بچه شبیه به چیه؟ میتوانید مابین این بچه و این جمله ارتباط برقرار کنید:
«خدایا فکرمیکنم خسته شدی٬ بگو میخوای چکار کنی تا راهنمائیت کنم.»
تعریف شما از ناخودآگاه چیه؟ تعریف شما از خدا چیه؟
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۹ ب.ظ توسط ليلا
|
سلام خوش اومديد، ليلا هستم، از کودکي عاشق مسائل فلسفي و رقص بودم، ليسانس آمار و فوقليسانس اقتصاد خوندم. از نظر من فلسفه ابزاري هست مانند ماشين که ميتوانه انسان رو تو جادههاي دروني ذهنش و وجودش حرکت بده و باعث شناخت انسان، جهان و ... ميشه، بنابراين شما به حس جديد، زندگي جديد، تفکر جديد و هر چيزي که بخواهيد ميرسيد، اين سفر دروني هيجان انگيز و از همه مهمتر زنده است و زندهگي و رشد ايجاد ميکند. در ضمن این وبلاگ در ادامه وبلاگ قبلی ام ایجاد شده با آدرس http://enteshar.javanblog.com/.