دوست داشتید برده داشته باشید؟ کسی که مطابق میل شما زندگی را برای شما بعنوان یک انسان مهیا کنه٬ بعنوان یک خدمتکار و بعنوان کسی که بتوانید گاهی عصبانیتتون را سرش خالی کنید٬ اصلا کاری به قانونی بودن کارهای شما هم نداشته باشه٬ کسی که هرکاری برای شما بکنه و هر رفتار خوب یا بدی باهاش بکنید نه تنها اعتراض نکنه بلکه همیشه به شما وابسته باشه و شما را تائید کنه؟ میزان هزینه ای هم که براش میکنید خیلی خوب باشه.

در اینصورت بعد از مدتی شما خواهید دید کسی بجز برده شما با شما راه نمیاد و شما را تائید نمیکنه. درصورت نبودن برده شما مسلما اذیت می شید و در اینصورت شما هم وابسته برده میشید یا بهتره بگم در این بازی

هم برده هست که برده ی اربابه و هم ارباب هست که برده ی برده هست.

بهرحال این حس خیلی لذت بخش هست و نمیشه انکارش کرد اما به سمت زندگی نمیره٬ تنها راه حلش اینه که کارهای دیگه هم انجام بدیم که زندگی را به جریان بندازه و لذت هم تولید کنه. در اینصورت بعد از مدتی که مابین زندگی ارباب و برده ای و زندگی فزاینده حرکت کردیم٬ زندگی فزاینده قوت میگیره.

البته نمیشه گفت که همیشه بازی ارباب و برده ای یک بازی بد و مرگ آور هست٬ بستگی به این داره که ما داریم چه کاری می کنیم٬ مثلا وقتی یک نوزاد بدنیا میاد اون کاملا وابسته به ماست و ما هم وابسته به اون هستیم تا زمانیکه نوزاد رشد کنه و بزرگ بشه٬ اگر ما هم بالغ باشیم حالا میتوانیم به آزادی و استقلال کودک احترام بگذاریم.