«مظلوميت» قدرتی نامرئی در ایران
پائيز است، زمستاني ديگر در راه است، دوباره، به عهد خودش وفا ميکند، تا به حال که اين چهارتا خوش قول بوده اند، زمستان و آن نجواهاي زمستانه که در خانه کنار هم داشتيم که کمي گرمترمان کند، هميشه خاطرات خاص و رازهاي گذشته در اين دوران بازگو ميشد که ما را گرمتر هم می کرد، گاهي براي خريد کشک ماه رمضان مسافتي طولاني را ميرفتم و نگران از اين بودم که نوک بينيام قرمز ميشود و وقتي از کنار پسري رد ميشدم خجالت ميکشيدم، يکبار پس از خريد وقتي به خانه رسيدم خواهرم از محل کار برگشته بود و خيلي خوشحال شدم که در اين گرماي دونفره ي منو مادرم، گرماي جديدي اضافه شد که از گرماي آش هم لذت ببرد.
زمستان و آن انارهاي شب يلدا، خصوصا اگر خوششانس بوديم و برق ميرفت چه محفل آرامش بخشي ميشد، انگار همه چيز در نور چراغ نفتي که سوسو ميکند زيباتر جلوه ميکند و خاطراتش عميقتر است. خودم هم نميدانم چرا؟ اما شايد نفت که سالها طول کشيده به بار آيد وقتي يکي از همراهان ما باشد، ميتواند خاطره اين همنشيني را همانقدر به تعداد سالها حفظ کند، خصوصا که اگر جشني مثل شب يلدا هم در کار باشد، که جشن خودبخود ماندگاري دارد.
زيباترين لحظاتي که از کودکي داشتهام همين ماندگارترينها هستند.
اما حالا چرا دنبال چيزهايي هستم که ماندگار نيست؟ امروز يکي از همکارانم ميگفت: محروميت و فقر باعث شده ايرانيها حتي بعد از گذشت سالها، احساس ناامني را نسبت به غذا داشته باشند، گفتم فقر همين است که راهی نیابی که نداري را تبديل به دارايي کني و ضربه روحي که خوردهاي را درمان کني، فقر براي دوره هاي قبل نبوده بلکه حالا هم هست، شايد بهمين خاطر است که من دنبال چيزهايي کم عمر هستم و خواسته هایم را با تغذیه ای سطحي پرميکنم، واقعيت مسئله اين است که قرار است خودم را راضي نکنم و اين هدف اصلي کارهايم بوده، براي همين است که دارم اما ناراضي هستم، ميخورم اما سير نميشوم. وگرنه سير شدن و راضي شدن خيلي راحتتر از اينهاست. انگار يک مسابقهاي سالها برقرار شده که هرکس ناراضيتر برندهتر. هر کس مظلومتر و ناکامتر، ارجحتر. يعني حق به حقدار نميرسد، بلکه حق به مظلوم ميرسد. برای همین است که انسانی سالم شخصیت و لذت بردن از احساس توانائی اش را کنار میگذارد و گدایی را بر میگزیند.
سلام خوش اومديد، ليلا هستم، از کودکي عاشق مسائل فلسفي و رقص بودم، ليسانس آمار و فوقليسانس اقتصاد خوندم. از نظر من فلسفه ابزاري هست مانند ماشين که ميتوانه انسان رو تو جادههاي دروني ذهنش و وجودش حرکت بده و باعث شناخت انسان، جهان و ... ميشه، بنابراين شما به حس جديد، زندگي جديد، تفکر جديد و هر چيزي که بخواهيد ميرسيد، اين سفر دروني هيجان انگيز و از همه مهمتر زنده است و زندهگي و رشد ايجاد ميکند. در ضمن این وبلاگ در ادامه وبلاگ قبلی ام ایجاد شده با آدرس http://enteshar.javanblog.com/.