- بعد از چهارسال که مدام با ماشین خودم همه جا میرم احساس کردم چقدر دلم برای زمانیکه تاکسی سوار میشدم و اتوبوس سوار میشدم تنگ شده. یک بار با اشکان یکی از دوستان خوبی رفته بودیم رستوران که جلوش کارت پارک داشت٬ اشکان با این حال که از آمریکا اومده بود یه چند هفته ای ایران بمونه هنوز کارت پارکش را داشت و ازش استفاده کرد و خیلی تعجب کرد و گفت: "اصلا نمیتوانم درک کنم. مگه میشه آدم تو شهر به این شلوعی زندگی کنه و اتوبوس سوار نشه؟ اتوبوسهای ایران در سطح جهانی میتوانم بگم از آمریکا هم بهتره." من هنوز نفهمیدم منظورش چی بود یادمه اون روز پرسیدم اما اصولا من خیلی به جوابها گوش نمیکنم!!! بهرحال من دیروز بنا به تصمیم خودم و شرایط کاریم تصمیم گرفتم ماشین استفاده نکنم و با بی.آر.تی و تاکسی به مقصدم برم. راستش را بخواید خیلی بهم خوش گذشت. تصورمیکردم پشت یک تنگ شیشه ای به نام ماشینم گیر کرده بودم و احساس غیراجتماعی بودن داشتم. امروز هم رفتم کارت پارک خریدم که هم بدرد اتوبوس میخوره هم بدرد پارک کردن. تصمیم گرفتم لااقل یکبار در هفته این کار را انجام بدم.

- یکی از دوستان وبلاگیم سارا جونم خوابمو دیده که رفتم شیراز، امروز با اس ام اس اون از خواب بیدار شدم و روز خوبی را شروع کردم. ضمن اینکه نیم ساعت هم پیاده روی کردم تا به محل کارم برسم. البته میتوانستم تاکسی سوار شم اما خودم خواستم پیاده بیام.

- تو محل کارم امروز شاخم در اومد. یه همکار داریم که دو تا اتاق اونورتره اما تصور کنید ما سالی یکی دوبار همدیگه رو تو آبدارخانه میبینیم و من مثل یک فلاش فلاش از زندگیش دقیقا روند پیر شدن و سفید شدن موهاش را مشاهده میکنم. خیلی عجیبه این نوع زندگی که من دارم.

- هر چی که میرم جلوتر بیشتر میفهمم که قسمتی از وجودم مرده هست ومن رو به سمت مردگی میبره و قسمتی از وجودم زنده هست و من رو به سمت زندگی میبره و دعا و نیایش با خدا میتوانه اونها را متعادل کنه. مثلا برای منکه نیروی مرگم بیشتراز زندگی بود و حالا تغییرش دادم با اتصال با خدا ونیایش و دعا بتوانم روحم را به سمت زندگی بیشتری ببرم یا انرژی منفی را به مثبت تبدیل کنم شاید به همین موضوع قبلا میگفتند توبه باعث میشه گناهان پاک بشه یا روح پاک شه که حالا من میگم سیاهی ها و آلودگیها و نیروهای منفی تبدیل به تمیزی وزندگی و نیروهای مثبت بشه.

-دیروز خواستم به خودم حال بدم برای دوم و سوم آبان تور ثبت نام کردم پولشم پرداخت کردم . بعد دیشب تو عالم خواب و بیداری که فکر میکردم برای عقد خواهرزادم چی بپوشم یادم افتاد دقیقا همان روز ثبت نام کردم. فقط فکرش را کنید که من تا چه حد بد هستم که هم عقد خواهرزادم یادم میره هم به خودم ضدحال میزنم. هیچی دیگه امروز باید کنسلش کنم و هزینه ای هم کسر کنند ازم بابت این خنگ بازیم.